گفتند در هنگام بازرسی زنان ایرانی زائر حرم امام حسین توسط نظامیان مرد اجنبی عراقی بازرسی بدنی شدند سکوت کردیم گفتیم مسئول داریم ، نرن کربلا به ما چی ، اینقدر مشکل داریم کی وقت داره به این چیزها فکر کنه ، بابا دلت پاک باشه ، بابا خیلی تعصب دارین بی خیال . . . بلاخره گذشتیم
با اینکه در روایات آمده :
گزارشى به على عليه السلام رسيد كه سپاهيان معاويه بشهر انبار هجوم آوردند، حسان بن حسان بكرى فرماندار شهر را كشتند و پاسداران شهر را پراكنده ساختند. بعضى از سربازان معاويه بمنزل زنان مسلمان و غيرمسلمان وارد شدند و خلخال ، دست بند، گردنبند، و گوشواره را از برشان بيرون آوردند و آنان براى دفاع از خود وسيله اى جز زارى و استرحام نداشتند. سپس لشكريان معاويه با غنائم فراوان از شهر خارج شدند و در اين جريان ، نه كسى از آنان زخم برداشت و نه خونى از آنها بزمين ريخت . اين گزارش رنج آور و دردناك ، آنحضرت را بسختى ناراحت و متاءلم نمود و ضمن خطابه اى تند و مهيج شرح جريان را به اطلاع مردم رساند و در خلال سخنان خود فرمود:
فلو ان امرء مسلما مات من بعد هذا اسفا ما كان به ملوما بل كان به عندى جديرا.اگر مرد مسلمانى بر اثر اين قضيه ، از شدت اندوه و تاءسف بميرد ملامت ندارد بلكه در نظر من چنين مرگى شايسته و سزاوار است .
یکی مثل معاویه با لباس دین ، با لباس پیامبر اومد تا ریشه دین رو بسوزونه ، دین رو نابود کنه ، به هوس های خودش برسه
دیدیمو سکوت کردیم ، گفتیم به ما چه ، ما رو که تو یک قبر نمی زارن که . . .
هر روز دیدم داره وضع حجاب بدتر از دیروز می شه ، فقط برای هم روضه خوندیم وای حجاب وای بدحجابی ...
فقط همین ، ندیدیم دختر خودمون ، خواهر خودمون ، همسر خودمون ، مادر خودمون هم جزء تشکیل دهنده همین بدحجابی شدند !!! آنقدر روضه خوندیم که دیگه هم برای خودمون تکراری شد و هم برای مستمعمون ، آخرش به هم گفتیم بسه دیگه بابا هر چی گریه کردیم ولش کن دیگه نمیشه جلوشو گرفت
بهمون گفتند بابا دختر فلانی رو با یک پسر غریبه دیدن ، بابا دخترت خیلی بد لباسی می کنه ،دخترت وقتی نزدیک دانشگاه میشه چادر زهرا (س) رو تو کیفش می زاره تا پسرای همکلاسش اونو با این تیب نبینن بازم گفتیم بابا زیاد بهشون نباید گیر داد جونن سر عقل میان ، خودشون سرشون به سنگ می خوره ...
وقتی زیاد تر شد ، دیگه گفتیم به کسی ربطی نداره دختر خودمه ، به کسی ربطی نداره خودش بابا
و نه نه داره ، به من چی . . .
اینقدر زیادتر شد تا اینکه فهمیدیم بابا دیگه زنهای شوهر دار ، مردهای زن دار هم مشغولند ، وقتی گفتیم جواب دادند بابا ما هم تنوع می خوایم ، همسرامون هم دل دارن همونجور که ما دل داریم و دلمون تنوع می خواد اونا هم گناه دارن بزار برای تنوع با رفیقامون هم برن تفریح ، بابا اینقدر بد بین نباش ...
جونامون دنبال دختری می گشتن که از زن رفیقشون قشنگ تر باشه ، باهاش کلاس بزارن ، بهشون بگن زن من بهتره ، قشنگ تره ، خوش اندام تره ، دلت بسوزه ، قیافه زنامونو به رخ هم کشیدیم باز هم گذشت . .
اونقدر گذشت و گذشت تا که کم کم ما هم بدمون نیومد یک کم همرنگ و همفکرشون باشیم
تا کسی اومد جلومونو بگیره چشموچالشونو در آوردیم تا دیگه بد بینی نکنه و اون هم دلشو پاک بگیره
اینقدر بی چشم و رو شدیم که اون وزک کرده ها رو ترجیح دادیم بر خیلی از ارزش ها مون
فقط برای اومدن امام زمانمون گریه کردیم ، گفتیم بیا تو این گند بخوابون خجالت هم نکشیدیم که گندی که خودمون باعثش بودیم رو یکی دیگه پاک کنه مرحوم دولابی مثال قشنگی زد :
آن مرحوم می فرمایند:
پدری چهار تا بچه را گذاشت توی اتاق و گفت اینجا را مرتب کنید تا من برگردم
خودش هم رفت پشت پرده. از آنجا نگاه میکرد میدید کی چه کار میکند، مینوشت توی یک کاغذی که بعد حساب و کتاب کند
یکی از بچهها که گیج بود، حرف پدر یادش رفت. سرش گرم شد به بازی. یادش رفت که آقاش گفته خانه را مرتب کنید
یکی از بچهها که شرور بود شروع کرد خانه را به هم ریختن و داد و فریاد که من نمیگذارم کسی اینجا را مرتب کند
یکی که خنگ بود، ترسید. نشست وسط و شروع کرد گریه و جیغ و داد که آقا بیا، بیا ببین این نمیگذارد، مرتب کنیم
اما آنکه زرنگ بود، نگاه کرد، رد تن آقاش را دید از پشت پرده. تند و تند مرتب میکرد همهجا را
میدانست آقاش دارد توی کاغذ مینویسد
هی نگاه میکرد سمت پرده و میخندید. دلش هم تنگ نمیشد. میدانست که آقاش همین جاست
توی دلش هم گاهی میگفت اگر یک دقیقه دیرتر بیاید باز من کارهای بهتر میکنم
آن بچه شرور همه جا را هی میریخت به هم، هی میدید این خوشحال است، ناراحت نمیشود
وقتی همه جا را ریخت به هم، آن وقت آقا آمد
ما که خنگ بودیم، گریه و زاری کرده بودیم، چیزی گیرمان نیامد. او که زرنگ بود و خندیده بود، کلی چیز گیرش آمد
زرنگ باش. خنگ نباش. گیج نباش
شرور که نیستی الحمدلله. گیج و خنگ هم نباش
نگاه کن پشت پرده رد آقا را ببین و کار خوب کن
خانه را مرتب کن، تا آقا بیاید
بابا بیام زرنگ باشیم بیایم پای حرف دین بایستیم ، بابا به خدا دین فقط نماز و روزه نیست ، دین جهاد و از خود گذشتگی هم داره ، تذکر زبانی که می تونیم بدیم . تا کی ادای دیندار ها رو در بیاریم
یا ایها الذین آمنوا آمنوا (ای کسانی که ادای دیندار ها رو در میارید ، واقعا ایمان بیاورید )
بیایم برای امام زمانمون خیت شیم ، فحشمون بدن ، کتکمون بزنن ، منگلمون بخونن
بابا همون جور که پای فسق و فجورشون ایستادن ، من و تو پای دین و اعتقادمون بایستیم
اگر آماده ای بگو یا علی
بگو یا امام زمان به یاد تو با دعای تو می خوام عوض شم
بسم الله رو بگو و عشق بازی رو شروع کن
منبع:یوسف زهرا 14 |